صرف نظر از مالي که کمتر از يک درهم است
مسأله 2210ـ اگر مالى را که پيدا کرده کمتر از يک درهم ارزش دارد در مسجد يا جاى ديگر بگذارد و از آن صرف نظر کند اگر کس ديگرى آن را بردارد براى او حلال است.
مسأله 2210ـ اگر مالى را که پيدا کرده کمتر از يک درهم ارزش دارد در مسجد يا جاى ديگر بگذارد و از آن صرف نظر کند اگر کس ديگرى آن را بردارد براى او حلال است.
مسأله 2127ـ در روايات آمده است دايه اى را بايد براى طفل انتخاب کرد که داراى عقل و ايمان و عفّت و صورت نيکو باشد و از گرفتن دايه کم عقل يا غيرمؤمنه يا بدصورت و کج خلق يا زنازاده خوددارى شود و همچنين از انتخاب دايه اى که بچّه او از زنا به دنيا آمده و شيرش شير زنازاده است پرهيز شود.
مسأله 1003ـ صلوات بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و آل او(عليهم السلام) بعد از نماز، يا در حال نماز و همچنين در ساير حالات از مستحبّات مؤکّد است و نيز مستحبّ است هر موقع نام مبارک حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) خواه محمّد باشد يا احمد و همچنين لقب و کنيه آن جناب را مانند مصطفى و ابوالقاسم بشنود صلوات بفرستد، حتّى اگر در نماز باشد، همچنين اگر خودش اين نامهاى مقدّس را بر زبان جارى کند صلوات بفرستد.
مسأله 1643ـ صنعتگر يا کارگرى که درآمد او از مخارج سالش کمتر است مى تواند کسرى مخارجش را از زکات بگيرد و لازم نيست ابزار کار يا سرمايه و ملک خود را به مصرف مخارج برساند.
مسأله 1553ـ هرگاه انسان در دريا فرو رود و حيوانى را بيرون آورد که در شکم آن جواهرى باشد که قيمتش بعد از کم کردن مخارج به حدّ نصاب برسد، چنانچه آن حيوان مانند صدف باشد که نوعاً در شکمش جواهر است بايد خمس آنرا بدهد و اگر اتّفاقاً آن جواهر را بلعيده باشد باز احتياط واجب پرداختن خمس آن است.
مسأله 2274ـ نذر در صورتى صحيح است که براى آن صيغه خوانده شود، خواه به عربى باشد يا زبانهاى ديگر، بنابراين اگر بگويد چنانچه فلان حاجت من روا شود براى خدا بر من است که فلان مقدار مال را به فقير بدهم، نذر او صحيح است، بلکه اگر بگويد نذر مى کنم براى خدا اگر فلان حاجت من رواشود فلان کار خير را انجام دهم، کافى است.
مسأله 1852ـ در اجاره مى توان با زبان عربى يا فارسى يا هر زبان ديگر صيغه خواند (مثلاً مالک به شخصى بگويد فلان ملک خودم را به فلان مبلغ در فلان مدّت به تو اجاره دادم، او هم بگويد: قبول کردم) و نيز کافى است که ملک خود را به قصد اجاره در اختيار مستأجر بگذارد و او هم تحويل بگيرد.
مسأله 2010ـ «عاريه» را به دو صورت مى توان انجام داد نخست اين که براى آن صيغه فارسى يا عربى بخواند، مثلاً بگويد: «من اين مال را به تو عاريه مى دهم» و او هم قبول کند; ديگر اين که بدون خواندن صيغه، مال مورد نظر را به قصد عاريه در اختيار ديگرى بگذارد، او هم به آن قصد بگيرد.
مسأله 1842ـ صلح را مى توان با صيغه عربى يا فارسى يا هر زبان ديگرى خواند، بلکه هر اقدام عملى که به وضوح نشان دهد طرفين مى خواهند به وسيله آن صلح و سازش کنند کافى است.
مسأله 1976ـ هرگاه انسان بخواهد ضامن شود که بدهى کسى را بدهد مى تواند صيغه لفظى به زبان فارسى يا عربى يا هر زبان ديگر بخواند و مثلاً بگويد: «من ضامنم طلب فلان کس را بدهم» و طلبکار هم بگويد: «قبول کردم» و نيز مى تواند قرارداد ضمانت را به و سيله امضا کردن ضمانت نامه، يا هر کار ديگر که اين مطلب را به طلبکار بفهماند و او هم عملاً قبول کند، انجام دهد.
مسأله 2163ـ احتياط واجب آن است که صيغه طلاق خلع به صورت زير باشد: اگر خود شوهر مى خواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مى گويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ» يعنى زنم فاطمه را در برابر چيزى که بخشيده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وکيل او بخواهد صيغه را بخواند احتياط واجب آن است که يک نفر از طرف زن وکيل شود و ديگرى از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمد» و اسم زن «فاطمه» است، وکيل زن مى گويد: «عَنْ مُوَکِّلَتِي فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْهِ» پس از آن وکيل مرد بدون فاصله مى گويد: «زَوْجَةُ مُوَکِّلِي خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ» (و اگر زن چيز ديگرى غير از مهر را به شوهر ببخشد بايد نام همان را در موقع خواندن صيغه ببرد).