شرط فسخ در وقف
اگر شخصی در ضمن وقف شرط کند که اگر روز مبادا پیش بیاید مال خودم یا اولادم باشد، شرعاً چطور است؟
كسى كه مالى را وقف مى كند بايد براى هميشه مال را وقف كند و وقف را نمی توان مشروط کرد که به هنگام ضرورت آن را فسخ کند .
كسى كه مالى را وقف مى كند بايد براى هميشه مال را وقف كند و وقف را نمی توان مشروط کرد که به هنگام ضرورت آن را فسخ کند .
گاهى اوقات ميّت به اين صورت نوشته است كه «فلان زمين وقف شده است» اين تعبير خبر مىدهد كه آن زمين در زمان حيات او وقف شده مثل آنكه بگويد «فلان شخص از من طلب دارد» اينها غير از وصيّت است و از ثلث حساب نمىشوند.
اگر كسى وصيّت كند «بعد از من فلان محل يا فلان چيز را وقف كنيد»، اين وصيّت را مانند ديگر وصاياى ميّت از ثلث حساب مىكنيم و بر ورثه لازم است به اين وصيّت و ديگر وصايا عمل كنند و اگر مجموع آنها از ثلث بيشتر بود به نسبت از هر كدام كم مىكنيم تا به قدر ثلث برسد.
هرگاه كسى چيزى را وقف كند از ملك او خارج مىشود نه او، و نه ديگران نمىتوانند آن را بفروشند، يا ببخشند و هيچ كس از آن ارث نمىبرد، ولى در بعضى از موارد فروختن آن جايز است.
وقف مشاع جايز است، يعنى مىتوان مثلًا، دو دانگ از خانه يا مزرعهاى را وقف كرد
اثبات وقف بودن یا از طریق علم و شهرت در محل است و یا بیّنه شرعیّه (دو شاهد عادل) و تنها با ادّعا و حتّى وقف نامه هاى مشکوک چیزى ثابت نمى شود، مگر آن که وقف نامه مورد اعتماد باشد.
شرایط موقوفه عبارتند از 1- ملک واقف باشد 2- عين باشد 3 - معلوم و معين باشد 4- قابل انتفاع يا منفعت باشد.
وقف باید چیزی باشد که عین آن باقی بماند و از منافع آن استفاده شود بنابراین منافع مالی مانند حمل گوسفند را می توان وقف کرد که از شیر و پشمش استفاده کنند ولی وقف منافعی مانند میوه که اصل آنها باقی نمی ماند صحیح نیست.
توليت مربوط به مستغلّات مسجد است، بنابراين مسجدى كه مستغلّات ندارد نيازى به توليت ندارد.
بعد از تحقّق وقف، املاك وقفى را نمىتوان تغيير داد مگر اينكه ضرورتى ايجاب كند؛ مثلاً ملك موقوفه در آن شرايط هيچ فايدهاى براى مصارف وقف نداشته باشد. بنابراین چنانچه در حال و آينده نياز به استفاده از آن مكان مطابق نيّت واقف نباشد (مثل آبانبار در زمان ما) مىتوان براى ساير كارهاى عامّ المنفعه از آن استفاده كرد. و در صورتى كه امكان استفاده از آن مكان نباشد مىتوانند آن را بفروشند و مكان ديگرى خريده و از آن براى كارهاى عامالمنفعه استفاده كرد.
منظور از رد مظالم، حقوق الناس قطعي يا احتمالي است که انسان، صاحب آن را دقيقا نمي شناسد يا اگر مي شناسد امکان رساندن مال به او وجود ندارد و حتي به آشنايان و وارثان شرعي او نيز دسترسي ندارد که آن را به مرجع تقليد خودش مي دهد يا با اجازه او به مصرف نيازمندان مي رساند.
اگر مظالم مثلى است مثل گندم و جو و امثال آن باید خود آن و در صورت توافق طرفین قیمتش را، مطابق روز پرداخت بدهد و اگر مثلى نیست مثل انواع حیوانات باید قیمت وقت تلف را حساب کند ولى اگر پول بوده، باید پول را صدقه دهد.
در فرض سوال از ثلث برداشته می شود.
در صورت امکان از صاحبان حق حلالیّت بطلبید و اگر این کار ممکن نیست برای آنها کار خیر کنید تا آنها از شما راضی شوند.
چنانچه آن دروغ منشأ ضرر و زیانی شود باید راست بگوید.