استفاده از موقوفات مسجد برای غیر نمازگزاران
اگر دستشویی مسجد وقف نمازگزاران باشد و مجبور به استفاده از آن باشیم و صاحبکار اجازه نمازخواندن در مسجد را ندهد تکلیف چیست؟
لحظاتی در مسجد بنشیند و یک سوره حمد و توحید بخواند و بعد خارج شود.
لحظاتی در مسجد بنشیند و یک سوره حمد و توحید بخواند و بعد خارج شود.
حک کردن اسم دیگری در دست کار مناسبی نیست و گاهی حرام است و چنانچه امکان داشته باشد آن را از بین ببرد یا صورت آن را تغییر دهد
اگر طواف يا سعى را به اميد انجاموظیفه شرعى ادامه دهد و بعد يقين پيدا كند اشكالى ندارد و طواف و سعى او صحيح است.
درصورتیکه مطمئن باشيد در منزل شما كسى از آن سوءاستفاده نمیکند، مانعى ندارد.
نزدیکی کردن درصورتیکه دسترسی به آب وجود نداشته باشد مانعی ندارد.
الف: مسجدى كه خراب نشده و قابلاستفاده است اگر نياز به توسعه دارد و این کار به نفع نمازگزاران است، میتوان آن را خراب كرد و بهتر و بزرگتر ساخت.ب: درصورتیکه کارشناسان تائید کنند میتوان آن را بازسازی کرد.ج: اگر به معني فروختن آن و خريدن مکان جديد براي مسجد است، جايز نيست ولي تخریب و بازسازي به سبک روز که به نفع نمازگزاران باشد مانعي ندارد و اگر ضایعاتی دارد که قابلاستفاده در همان مسجد یا در مساجد دیگر نیست، مجاز هستید آن را به فروش رسانده و در همان مسجد مصرف کنید.
اگر در طواف مستحب، در آخر دور يا در وسط دور شك كند شش دور بهجا آورده يا هفت دور، همچنين در هر موردى كه یکطرف شك كمتر از هفت دور باشد، بنا بر كمتر مىگذارد و طواف را كامل مىكند و طوافش صحيح است.
اگر براى آنها ضرر داشته باشد میتوانید آن را تبدیل به غذاى مناسب و اگر ممکن نشد تبدیل به دارو کنید ولى خوب است چیز مختصرى ازآنچه نذر کردهاید در اختیار آنها بگذارید.
اگر منظور جنبه شرعى آن است، بايد با رضايت طرفين صورت گيرد؛ و اگر قبلاً ًتراضى خاص لحاظ نشده، آنچه در عرف و عادت اجرة المثل است بايد پرداخت گردد و درهرحال رعايت انصاف و عدالت از طرفين بسيار خوب است.
اگر به هنگام انجام وضو يا غسل دست بر بدن بکشد و مويى بدون قصد كنده شود اشكالى ندارد و كفّارهاى واجب نمیشود.
اجبار و اكراه و توسّل به دروغ و خلافگويى براى گرفتن اقرار مجاز نيست، ولى استفاده از قرائن و شواهد گوناگون و بازجويى متّهم به گونهاى كه نتواند از بيان واقعيّت فرار كند، هيچ اشكالى ندارد. بلكه در حقوق النّاس (نه حقوق اللَّه) كار خوب و شايستهاى است، و آنچه درباره امير مؤمنان على عليه السلام نقل شده، همه از اين قبيل است. اين نكته نيز شايان ذكر است كه گاه ممكن است در موارد حسّاس و مهم با ارعاب از كسى اقرار بگيرند؛ ولى به دنبال اقرارِ ارعابى سرنخهايى پيدا شود كه موضوع از طريق ديگر روشن گردد؛ به گونهاى كه دليل قاضى چيزهايى باشد كه بعداً كشف شده است؛ نه آن اقرار.
معامله بيع شرط به اینگونه است كه مثلاً خانه صدهزارتومانی را با علم و آگاهى به پنجاههزار تومان مىفروشند و قرار مىگذارند اگر فروشنده در موعد مقرّر پول را پس بدهد مىتواند معامله را فسخ كند، اینگونه معامله اشكالى ندارد، بهشرط اينكه طرفين واقعاً قصد خریدوفروش داشته باشند، بنابراین اگر در معامله بیع شرط فروشنده در موعد مقرّر پول را پس ندهد جنس از آن خريدار خواهد بود.
میتوان بهقصد رجاء و ثواب این کار را انجام داد.