عدم لزوم لباس احرام برای اعاده طواف و نماز آن
در مواردى كه طواف و نماز بايد اعاده شود، آيا لازم است با لباس احرام باشد؟
برای اعاده طواف و نماز آن پوشیدن لباس احرام لازم نيست.
رعایت ترتیب در اعاده طواف و سعی
در مواردى كه طواف و سعى را اتمام و اعاده مىكند، آيا ترتيب نيز لازم است؟
آرى، احتياط آن است كه ابتدا طواف را تمام كند و نماز بخواند، سپس طواف و نماز آن را اعاده نمايد و بعد به سراغ سعى برود
تحمل ضرر به خاطر جلوگیری از گناه
در مواردى كه راديولوژى يا سونوگرافى شلوغ است، اگر متصدّيان براى انجام خدمات منتظر پوشيدن لباس نفر قبلى باشند متضرّر میشوند، لذا قبل از اينكه فردى كاملاً لباس بپوشد. نفر بعد بايد آماده شود. در اين مواقع مشتريان چشمشان به بدن يا موى نامحرم مىافتد; چنين وضعیتی ازنظر شرعى چه حكمى دارد؟ آيا متصدّيان بايد ضرر را متقبّل شوند تا گناه براى ديگران اتّفاق نيافتد؟
براى حفظ ارزشهای اسلامى گاه بايد ضررهايى را متحمّل شد.
اجازه قبلی میت یا اولیای او برای تشریح
در مواردى كه تشريح بدن مسلمان به خاطر ضرورتها جايز است، آيا اجازه او قبل از مرگ، ضرورت دارد؟
جايز است، هرچند خودش قبل از مرگ اجازه نداده باشد؛ و احتياط آن است كه از اولياى ميّت اجازه بگيرند.
ضمان در صورت اختلال در دستگاههای پزشکی
در مواردى كه به علل غير مربوط به كار پزشك (مثل اختلال در دستگاهها و رفتن برق و...) به بيمار لطمهای وارد شود ضامن كيست؟
در صورت عدم تقصير و عدم سهلانگاری، طبيب ضامن نيست. در مورد مدير بيمارستان و مسئول برق نيز همینگونه است.
رها کردن طوافی که احتیاطاً باید اعاده کند و از سر گرفتن طواف
در مواردى كه بايد احتیاطاً طواف را تمام كند، سپس نماز طواف را بخواند و پسازآن طواف و نماز آن را اعاده كند، اگر يك طواف بهقصد اعم از تمام و اتمام انجام دهد (يعنى چنانچه آن مقدار انجامشده باطل بوده، تمام هفت شوط را قصد طواف داشته باشد و چنانچه صحيح بوده فقط بقيّه را قصد طواف داشته باشد) و سپس دو ركعت نماز طواف بخواند، آيا كفايت مىكند؟
بهتر آن است كه طواف اوّل را رها كرده، طواف ديگرى را شروع كند. زيرا اين احتياط مستحب است.
خوردن الکل برای درمان مسمومیت
در مواردى كه الكل حكم دارو دارد (مثل مسمومیت با متانول) و خوردن آن ضرورت پيدا میکند، در اینگونه موارد شُرب الكل چه حكمى دارد؟
درصورتیکه از الکلهای مستکننده و در غلظتهای قابل شرب باشد، تنها در صورتى جايز است كه ضرورت قطعى پيدا كند و داروى منحصربهفرد باشد و جانشينى نداشته باشد و غالباً چنين نيست.
استفاده پزشکان از روش طب سنتی
در موارد نادرى ديده میشود كه برخى از جوانان متدین كه تحصيلات پزشكى خود را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند از معالجه و درمان بر اساس طب جديد خوددارى نموده و به روش طبّ سنّتى و گياهى عمل میکنند. آيا اين روش درمان براى چنين كسانى كه با استفاده از بودجه بیتالمال تحصیلکردهاند جايز است؟
هرگاه روش طبّ قديم را بهصورت كلاسيك و به شكل علمى و تجربى خوانده و آموخته باشند مانعى ندارد.
تکلیف قاضی در صورت خودداری مدّعی از اجرای قسامه
در موارد لوث اگر مدّعى از اجراى قسامه خوددارى کند، در این صورت، اقامه قسامه قهراً به متّهم (مدّعى علیه) مى رسد، یا این امر منوط به مطالبه مدّعى است؟ حال اگر مدّعى از چنین در خواستى سر باز زند، یا به قسامه متّهم راضى نباشد، وظیفه دادگاه براى فصل خصومت چیست ؟ و تکلیف دیه مقتول چه میشود؟
مدّعى مى تواند قسم را به مدّعى علیه رد کند، و در این صورت مراسم پنجاه قسم بر عهده اوست. و در صورت عدم درخواست از طرف مدعی قاعده «البیّنه على المدّعى و الیمین على مَنْ انکر» جارى مى شود و در این صورت دیه بر کسى نیست.
عفو ولیّ امر در موارد قصاص
در موارد قتل که نوبت به ولایت حاکم میرسد، بفرمایید آیا ولىّ امر، همانند اولیاى دم، علاوه بر درخواست قصاص یا اخذ دیه، حقّ عفو نیز دارد؟
ولىّ امر حقّ عفو ندارد، بلکه باید یا قصاص کند، یا دیه بگیرد، (هرکدام که به مصلحت مسلمین باشد)
عدم حقّ عفو توسط حاکم شرع در مواردی که ولیّ دم است
در موارد قتل، که نوبت به ولایت حاکم مى رسد، بفرمایید آیا ولىّ امر، همانند اولیاى دم، علاوه بر درخواست قصاص یا اخذ دیه، حقّ عفو نیز دارد؟
ولىّ امر حقّ عفو ندارد; بلکه باید یا قصاص کند، یا دیه بگیرد، (هر کدام که به مصلحت مسلمین باشد.)
پرداخت دیه از بیتالمال در صورت اعسار جانی
در موارد اثبات اعسار جانى از پرداخت دیه، اعم از اینکه موضوع آن قتل یا ضربوجرح عمدى، یا در حکم شبه عمد، یا شبیه عمد باشد و محکومعلیه معسر نیز در دسترس باشد، لکن جهت اعسار مذکور حتّى در مدّت طولانى نیز قادر به پرداخت دیه مورد حکم نباشد. آیا باید از بیتالمال پرداخت نمود، یا بر عهده بستگان محکومعلیه (الاقرب فالاقرب) است، یا در این فرض کسى جز محکومعلیه معسر ضامن نیست؟
در فرض سؤال چنانچه جنایت از قبیل قتل بوده باشد، دیه از بیتالمال پرداخته میشود.
ادعای شوهر به هدیه بودن مالی که در هنگام عقد به همسر داده
در مهریه ی دخترم طبق قرار قبل از عقد یک دستگاه اپارتمان70 متری طی صورت جلسه کتبی و امضای بیش از بیست نفر شهود و قید کلیه ی مشخصات اپارتمان تعیین کردیم ولی بعلت اماده نبودن قباله ی اپارتمان صبح روز عقد و قبل از عقد محضری طی یک و کالتنامه ی محضری از طرف داماد وکالت بلاعزل و عدم ضم وکیل و تام الاختیار اپارتمان مزبور را دراختیار دخترم قرار داده ولی بعلت عدم سازش و تقاضای طلاق از طرف داماد اکنون ادعای هبه و استرداد اپارتمان را از طریق دادگاه نموده است در صورتیکه نه هبه نامه ای چه محضری و چه مابین وجود ندارد و وکیل نامبرده از دادگاه تقاضای لغو وکالت نامه نموده است ؟
در صورتی که قبل از عقد توافقی بر آپارتمانی با مشخصات معین شده جزء مهریه محسوب می شود و وکالتنامه برای سهولت امر بوده و تاثیر خاصی ندارد.