حضور قلب در نماز
در مورد حضور قلب در نماز توضیح دهید؟
روح نماز «حضور قلب» است و سزاوار است ازآنچه مايه پراكندگى حواس میشود بپرهيزد، معانى كلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجّه داشته باشد و باحال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه كسى سخن مىگويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند بسيار كوچك ببيند. در حالات معصومين (ع) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق ياد خدا مىشدند كه از خود بىخبر مىگشتند تا آنجا كه پيكان تيرى در پاى اميرالمؤمنين على (ع) مانده بود، در حال نماز بيرون آوردند و آن حضرت متوجّه نشد.
مسئول هزینه های تبعید زانی یا محارب
در مورد حد محارب و زانى در صورت معسر ( نداشتن دارايي ) یا مؤسر بودن آنها، هزینه هاى ضرورى وى در تبعیدگاه بر عهده کیست؟
اگر مؤسر باشد بر عهده خود اوست، و اگر معسر ( نداشتن دارايي ) باشد بر عهده بیت المال است.
فلسفه دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن
در مورد تفاوتهای زن و مرد ازلحاظ ارث که چرا اسلام سهم مرد را دو برابر سهم زن قرار داده است، توضیح بفرمایید.
دلیل آن روشن است زنان هنگامیکه شوهر میکنند هزینهای براى زندگى نمیپردازند و در اسلام تمام هزینه آنها بر دوش مردان است و به تعبیر دیگر مردان هم باید هزینه زندگى خود را بپردازند و هم هزینه زندگى فرزندان و زنانشان را و بااینحال طبیعى است که سهم ارث آنها بیشتر باشد، ممکن است گفته شود بعضى از زنان شوهر نمیکنند و بعضى از مردان زن نمیگیرند، درباره آنها چطور؟ پاسخ آن نیز با توجّه به یک نکته معلوم میشود و آن اینکه قوانین الهى (بلکه تمام قانونها) هماهنگ با نوع افراد جامعه است. افراد استثنایى معیار قوانین نیستند (شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، جلد سوّم، صفحه 374، ذیل آیه دوازدهم سوره نسا مطالعه فرمایید).
فلسفه دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن
در مورد تفاوتهای زن و مرد ازلحاظ ارث که چرا اسلام سهم مرد را دو برابر سهم زن قرار داده است، توضیح بفرمایید.
دلیل آن روشن است زنان هنگامیکه شوهر میکنند هزینهای براى زندگى نمیپردازند و در اسلام تمام هزینه آنها بر دوش مردان است و به تعبیر دیگر مردان هم باید هزینه زندگى خود را بپردازند و هم هزینه زندگى فرزندان و زنانشان را و بااینحال طبیعى است که سهم ارث آنها بیشتر باشد، ممکن است گفته شود بعضى از زنان شوهر نمیکنند و بعضى از مردان زن نمیگیرند، درباره آنها چطور؟ پاسخ آن نیز با توجّه به یک نکته معلوم میشود و آن اینکه قوانین الهى (بلکه تمام قانونها) هماهنگ با نوع افراد جامعه است. افراد استثنایى معیار قوانین نیستند (شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، جلد سوّم، صفحه 374، ذیل آیه دوازدهم سوره نسا مطالعه فرمایید).
عدم تغلیظ شدن دیه در صورت تعدّد عامل
در مورد تغلیظ دیه اگر برای یک قتل دو سبب تغلیظ وجود داشته باشد، آیا دو بار تغلیظ در نظر گرفته میشود؟
با توجّه به آنچه نوشتهاید: به فرض که دو عامل باشد یکبار بیشتر تغلیظ نمیشود.
نحوه تعیین زمان نماز عصر بهوسیله شاخص در مناطق قطبی
در مورد تعیین زمان نماز (عصر) بهوسیله شاخص مشکلی وجود دارد: شخصی در کانادا زندگی میکند و بااینکه از قطب شمال فاصله زیادی دارد، امّا در زمستان، هنگام ظهر که سایه شاخص به کوتاهترین طول خود میرسد همان کوتاهترین طولش هم نسبتاً بلند است و بیش از طول خود شاخص است، درنتیجه در هیچ زمانی از روز سایه شاخص به دوهفتم یا چهارهفتم یا خود طول شاخص نمیرسد. با این فرض، هنگام فضیلت نوافل عصر و خود نماز عصر را چگونه تعیین کند؟ لازم به ذکر است که جایز بودن جمع بین 2 نماز این سؤال را جواب نمیدهد، زیرا سؤال از هنگام فضیلت و حکم جایگزین برای معیار شاخص است.
منظور از سایه آن سایه است که بعد از زوال ظهر پیدا میشود به این معنی که هنگام ظهر نوک سایه را علامت میگذارند بعداً که اضافه شد آن اضافه معیار است.
نحوه محاسبه ارش
در مورد تعیین ارش صدمات وارده بر اعضا بفرمایید:الف) آیا محاسبه ارش باید نسبت بهکل دیه همان عضو باشد، یا دیه کامل انسان؟ب) در صورت محاسبه ارش نسبت به دیه کامل، آیا مقدار ارش صدمه وارده به عضو میتواند بیش از دیه آن عضو تعیین گردد؟
درصورتیکه فقط ضررى به عضو واردشده، نسبت به عضو محاسبه میشود و اگر فرضاً به کارایی عضو ضررى نرسانده، ولى یک زیان کلی به بدن رسانده، باید نسبت به دیه کامل محاسبه شود؛ هرچند از دیه عضو بیشتر شود.
اضافه کردن تعزیر به حد در مجازات جرائم
در مورد تعدد جرایم حدی مشابه و دارای مجازات یکسان (به عنوان مثال زمانی که شخصی سه بار شرب خمر کرده و هنوز دستگیر نشده و بر او حدی جاری نشده) آیا بعد از دستگیری چنین شخصی میتوان علاوه بر اجرای حد شرب خمر( که طبق نظر اکثر فقها تنها یک حد بر او قابل اجراست) او را تعزیر نیز نمود؟ و سوال دوم اینکه آیا حکم مقرر در ماده 23 قانون مجازات اسلامی ایران که در جرایم حدی نیز اختیار اعمال تعزیر بر مجرم را به قاضی دادگاه داده است مطابق نظر مرجع عالی قدر وجاهت شرعی دارد؟
در مواردی که حد جاری می شود برای همان جرم تعزیر نیست مگر اینکه حاکم شرع مطابق عناوین ثانویه و یا نهی از منکر تشخیص دهد یکی از انواع تعزیر را در مورد او انجام دهد.
پاسخ به شبهاتی در رابطه با اختلاف حقوق زن و مرد
در مورد تضییع حقوق زنان لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید1ـ اجماعى است که طلاق به دست مرد است، و مرد مى تواند هرگاه که اراده کند زنش را طلاق بدهد، هر چند هیچ عذر موجّهى نداشته باشد طلاق غیابى و بدون هیچ عذر موجّه، آیا این کار ظلم به حقوق زنان نمی باشد؟2ـ در بحث عیوب زوجین مى گویند: «اگر مرد بعد از عقد بفهمد زنش کور یا شل است، خوره یا برص دارد، مى تواند عقد را فسخ کند. ولى اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهرش یکى از این عیوب را دارد حق فسخ ندارد; باید بسوزد و بسازد، آیا این کار ظلم به حقوق زنان نمی باشد؟3ـ مرد هر وقت تمایل داشته باشد زن باید خود را در اختیار او قرار دهد; حتّى اگر وسط نماز باشد. ولى زن فقط سالى سه مرتبه حقّ آمیزش دارد، آن هم چنان کوتاه و مختصر که مجال بیان آن نیست، آیا این کار ظلم به حقوق زنان نمی باشد؟4ـ اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترک کند و مسافرت برود، و بعد از ده سال برگردد در صورتى که نفقه داده باشد زن حق اعتراض نداردآیا این کار ظلم به حقوق زنان نمی باشد؟ چگونه مى توان با حفظ مبناى کلامى شیعه، این قبیل احکام را پذیرفت؟
بدون شک فقه شیعه بر اساس ادّله اربعه بنا نهاده شده، که یکى از آنها دلیل عقل است. منتها عقل باید قطعى و جامع جمیع جهات باشد، و در مثالهایى که ذکر کرده اید متأسّفانه اشتباهات فقهیّه متعدّدى وجود دارد.مثلا بند چهارم که نوشته اید: «اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترک کند و ده سال برنگردد...» این مسأله از نظر موازین فقهى درست نیست. چنانچه زوجه در عُسر و حرج بیفتد، و لو بعد از شش ماه بوده باشد، ما اجازه طلاق را مى دهیم. و تاکنون چه بسیار زنانى که شوهرشان آنها را رها کرده، و از طریق همین فتوا آزادى خود را یافته اند.و در مورد بند سوّم، اوّلا مرد نمى تواند در شرایط غیر متعارف مانند وسط نماز یا مواردى از این قبیل، از زن تقاضاى تمکین کند، بلکه طبق عرف و عادت باید انجام شود. و ثانیاً در مورد زن نیز در صورتى که ترک آمیزش براى او خطر انحراف جنسى داشته باشد، یا مشکل مهمّى ایجاد کند، هرگز انتظار چهار ماه کشیده نمى شود.و در بند دوّم، در صورتى که توافق طرفین به صورت شرط ضمن العقد، یا شرط مبنىٌ علیه العقد، بر سلامت بوده باشد، هر عیبى سبب حقّ فسخ مى شود.باقى مى ماند بند اوّل، هم اکنون در بسیارى از جوامع بشرى زن و مرد حق طلاق را دارند، و مى توانند بدون عذر موجّهى از هم جدا شوند. اگر در مورد زن ظلم محسوب مى شود، در مورد مرد هم ظلم به شمار مى آید. بنابراین ظلم طرفین را در میان عقلا باید پذیرا باشید. از آن گذشته، همان گونه که در دادگاه هاى امروز هم دیده مى شود، مى توان جلوى طلاقهاى هوس آلود را گرفت. به علاوه با توجّه به این که مرد به هنگام طلاق متحمّل خسارات زیادى مى شود فرضى که شما کرده اید یک فرض غیر واقعى است که مرد بدون هیچ عذرى دست به طلاق بزند، حتماً عذرى دارد البتّه آنچه در بالا گفتیم اجمال مسأله است.
پرداخت خسارت مازاد بر ارش اعضا
در مورد تصادفات که موجب صدماتی مثلاً بهکلیه یا کبد میشود پزشکی قانونی علاوه بر تعیین ارش کلیه یا کبد به خاطر اینکه مجبور است مقداری خونابه که در شکم جمع شده است بهوسیله شیلنگ و با سوراخ کردن زیر گلو یا شکم آن را خارج کند و برای این عمل نیز درصدی ارش یا خسارت تعیین مینماید، آیا این خسارت از طرف جانی باید پرداخت شود یا خیر؟
آری باید از طرف جانی پرداخت شود.
بطلان معامله غرری
در مورد تحقق قاعده غرور، چنانچه خودفریب دهنده نیز فریبخورده باشد آیا مغرور به وی حق مراجعه دارد؟
هر که ديگري را فريب دهد فریبخورده میتواند معامله با او را فسخ کند.
کفایت صدق قرائت صحیح در عرف عرب
در مورد تجويد و قرائت قرآن اساتيد بزرگوار تجويد، در غير حروف استعلاء و راء مفخّمه و لام جلاله ماقبل مفتوح و ماقبل مضموم، الفها را با اِماله میخوانند كه صدايى بين الف و فتحه است. مثلاً در مالک یومالدین یکبارمیم مالك را با فتحه مَلِک میخوانند كه به معناى پادشاه است و یکبار با الف اِماله شده میخوانند كه معناى وسیعتری دارد، يا لفظ عالمين و يا ايّاک نعبد وايّاک نستعين را نيز با اماله میخوانند كه اين خود لهجه عربى است درحالیکه بعضى از اساتيد جلسات آموزش تجويد میفرمایند: سوره حمد در نماز از اين قاعده مستثناست و الفهای كلمات سوره حمد را نبايد با اماله خواند. نظر حضرتعالی در اين زمينه چيست؟
همين اندازه كه در عرف عرب صدق قرائت صحيح كند كافى است.
بچههای غیر بالغ کفار
در مورد بچههای غیربالغ که هنوز به فهم درستی نرسیدهاند ازنظر کفر و اسلام مشهور این است که ملحق به اشرف ابوین هستند؛ یعنی اگر یکی هم مسلمان بود ملحق به اوست آیا ازنظر شما همین است؟
ااگر پدر او مسلمان باشد چنین است و حکم مسلمان را دارد ولی اگر فقط مادر او مسلمان باشد احتیاط مستحب آن است که از او اجتناب کنند تا خودش مستقل شود و به فهم برسد.بنابراین اگر یکی از این افراد مسلمان باشند بچه نیز تابع انها می باشد: پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ چه پدری و چه مادری.