رضايت بعد از معامله اجباري
مسأله 1778ـ هرگاه خريدار يا فروشنده را که مجبور به معامله کرده اند بعداً رضايت دهد صحيح است و احتياط مستحب آن است که صيغه معامله را دوباره بخوانند.
مسأله 1778ـ هرگاه خريدار يا فروشنده را که مجبور به معامله کرده اند بعداً رضايت دهد صحيح است و احتياط مستحب آن است که صيغه معامله را دوباره بخوانند.
مسأله 1779ـ هرگاه مال کسى را بدون اجازه او بفروشند اگر بعداً راضى شود و اجازه دهد معامله صحيح است.
مسأله 1780ـ پدر و جدّ پدرى طفل (بنابر احتياط واجب) در صورتى حقّ تصرّف و خريد و فروش در اموال طفل را دارند که براى او مصلحتى داشته باشد، همچنين وصى و حاکم شرع.
مسأله 1781ـ هرگاه مالى را که غصب کرده بفروشد و صاحب مال بعداً آن را براى خودش اجازه دهد معامله او صحيح است.
مسأله 1782ـ جنسى را که مى فروشند و چيزى را که عوض آن مى گيرند چند شرط دارد: 1ـ بايد مقدار آن معلوم باشد، به وسيله وزن، يا پيمانه، يا شماره و عدد. 2ـ توانايى بر تحويل آن را داشته باشند، بنابراين فروختن حيوانى که فرار کرده، صحيح نيست، حتّى اگر چيزى را به آن ضميمه کنند(بنابر احتياط). 3ـ صفات و خصوصيّاتى را که در آنهاست و در ارزش جنس و ميل مردم به معامله اثر دارد معيّن نمايند. 4ـ شخص ديگرى در جنس يا عوض آن حقّى نداشته باشد، بنابر اين مالى را که نزد کسى گرو گذاشته اند بدون اجازه او نمى توان فروخت و نيز خريدار مى تواند به جاى پول، منفعت ملک خود را بدهد، مثلاً فرشى از کسى بخرد و در عوض آن منافع يک ساله خانه خود را به او واگذار کند. خريدار و فروشنده در تعيين نرخ کالا آزادند، ولى اگر اين آزادى در مواردى سبب فساد و اختلال نظام اقتصادى جامعه اسلامى گردد، حاکم شرع در چنين مواردى مى تواند تعيين نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
مسأله 1783ـ جنسى را که با ديدن معامله مى کنند، مانند خانه و اتومبيل و بسيارى از انواع فرشها، معامله آن بدون مشاهده صحيح نيست.
مسأله 1784ـ هرگاه جنسى را در شهرى با وزن يا پيمانه معامله مى کنند و در شهر ديگر با شماره يا مشاهده، بايد در هر کدام طبق عرف آن محل رفتار نمايند.
مسأله 1785ـ هرگاه يکى از شروط بالا حاصل نباشد معامله باطل است ، ولى اگر خريدار و فروشنده راضى باشند که در عين باطل بودن معامله در مال يکديگر تصرّف کنند مانعى ندارد.
مسأله 1786ـ معامله اموال موقوفه باطل است، ولى هرگاه طورى خراب شود که نتوانند استفاده اى را که براى آن وقف شده ببرند، مثلاً فرش مسجد طورى پاره شود که نتوان از آن براى نماز در مسجد استفاده کرد فروش آن اشکالى ندارد، همچنين مصالح کهنه اى که بعد از تعمير و نوسازى مسجد زياد مى آيد، ولى پس از فروختن بايد پول آن را در همان مسجد به همان مصرف برسانند و اگر ممکن نشود به مصرفى که به مقصود واقف نزديکتر است و اگر نيازى نباشد در مساجد ديگر مصرف کنند.
مسأله 1787ـ در وقف خاص هرگاه بين کسانى که مال براى آنان وقف شده چنان اختلافى پيدا شود که اگر مال وقف را نفروشند بيم آن مى رود که فسادى به بار آيد، خونى بريزد يا اموالى تلف شود، در اين صورت مى توانند آن مال را بفروشند و در مصرفى که به مقصود وقف کننده نزديکتر است صرف نمايند.
مسأله 1788ـ مالک مى تواند ملکى را که به ديگرى اجاره داده بفروشد و اجاره آن باطل نمى شود و استفاده از آن ملک در مدّت اجاره مال مستأجر است، امّا اگر خريدار نمى دانسته که آن ملک را اجاره داده اند، يا گمان مى کرده مدّت اجاره کم است، پس از اطّلاع مى تواند معامله را فسخ کند.
مسأله 1789ـ طرفين معامله به هر زبانى آشنا باشند مى توانند صيغه بخوانند، بنابراين اگر فروشنده به فارسى بگويد: «اين جنس را به فلان قيمت فروختم» و مشترى بگويد: «قبول کردم» معامله صحيح است، همچنين با عبارات ديگرى که اين معنى را به روشنى بيان کند و اگر صيغه نخوانند امّا فروشنده جنس را به قصد فروختن به ديگرى دهد و او هم به قصد خريدن بگيرد کافى است (به شرط اين که تمام شرايط معامله در آن جمع باشد).