دفن اعضاى جدا شده ميّت
مسأله 584ـ بنابراحتياط واجب چيزى که از ميّت جدا مى شود، حتّى مو يا ناخن و دندان را بايد با او دفن کرد، ولى به صورتى که موجب نبش قبر نشود، امّا دفن ناخن و دندانى که در حال حيات از انسان جدا مى شود واجب نيست، هر چند بهتر است.
مسأله 584ـ بنابراحتياط واجب چيزى که از ميّت جدا مى شود، حتّى مو يا ناخن و دندان را بايد با او دفن کرد، ولى به صورتى که موجب نبش قبر نشود، امّا دفن ناخن و دندانى که در حال حيات از انسان جدا مى شود واجب نيست، هر چند بهتر است.
مسأله 581ـ دفن مسلمان در قبرستان غير مسلمان و دفن کافر در قبرستان مسلمان جايز نيست بنابر احتياط واجب، همچنين دفن مسلمان در جايى که نسبت به او بى احترامى باشد حرام است، مانند جايى که خاکروبه و کثافت مى ريزند.
مسأله 583ـ دفن ميّت در قبر مرده ديگر در صورتى که موجب نبش نشود (يعنى بدن مرده قبلى ظاهر نگردد) و زمين هم مباح يا وقف عام باشد مانعى ندارد.
مسأله 582ـ ميّت را نبايد در جاى غصبى دفن کنند و همچنين در جايى که براى دفن وقف نشده است (مانند مساجد و مدارس دينى)، مگر اين که از اوّل جايى را براى دفن در نظر بگيرند و از وقف مستثنا کنند.
مسأله 585ـ هرگاه کسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممکن نباشد بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند و در صورتى که چاه مال غير باشد، بايد به نحوى او را راضى کنند.
مسأله 577ـ هرگاه کسى در کشتى بميرد چنانچه بدن او فاسد نمى شود و بودنش در کشتى مانعى ندارد بايد صبر کنند تا به خشکى برسند و او را در زمين دفن نمايند و گرنه بايد او را غسل دهند و حنوط و کفن کنند و نماز بخوانند بعداً او را در چيزى که حيوانات آبى نتوانند به بدن او دست يابند بگذارند و در آن را محکم کنند و به دريا بيندازند و اگر اين هم ممکن نشود چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيفکنند و واجب است او را تا ممکن است در جايى بيندازند که فورا طعمه حيوانات دريا نشود.
مسأله 1606ـ هرگاه زراعتى را با آب چاه آبيارى کنند و در زمين مجاور آن زراعتى باشد که از رطوبت آن زمين استفاده کند و محتاج به آبيارى نشود زکات زراعتى که با آب چاه آبيارى شده، بيست يک و زکات زراعتى که مجاور آن است ده يک مى باشد.
مسأله 2345ـ هرگاه کسى را وصىّ خود کند و بگويد اگر او بميرد فلان شخص ديگر وصىّ من باشد اين وصيّت صحيح است و اگر وصىّ اوّل بميرد وصىّ دوم جانشين او مى شود.
مسأله 1162ـ ممکن است کسى در دو محل زندگى کند، مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه ديگر در شهر ديگر، هردو وطن او محسوب مى شود و حتّى ممکن است انسان داراى سه وطن باشد.
مسأله 481ـ هرگاه سه روز يا بيشتر خونى ببيند که نشانه هاى حيض را دارد و بعد ده روز يا بيشتر خونى را ببيند که نشانه هاى استحاضه را دارد و مجدّداً خونى را ببيند که نشانه حيض را دارد، بايد تمام خونهايى را که نشانه حيض داشته است حيض قرار دهد.
مسأله 369ـ هرگاه در لباس خود منى ببيند و يقين نمايد از خود اوست بايد غسل کند و نمازهايى را که يقين دارد با جنابت خوانده قضا نمايد، ولى آنچه را شک دارد لازم نيست قضا نمايد.
مسأله 2242ـ کسى که سگ را فرستاده اگر وقتى برسد که مى تواند سر حيوان را ببرد ولى کارد نداشته باشد، يا براى پيدا کردن کارد مدّتى وقت لازم باشد، چنانچه حيوان بميرد احتياط واجب اجتناب از گوشت آن است.