شک در صحت تقصیر بعد از انجام آن
شخصى پس از انجام تقصير شك مىكند كه آن را صحيح بهجا آورده، يا نه؟ اكنون وظيفهاش چيست؟
بايد بنا بر را بر صحت بگذارد.
بايد بنا بر را بر صحت بگذارد.
حج او صحيح است و اگر مىتواند وقوف اضطرارى روز مشعر را بجا آورد، احتياط آن است كه بجا آورد و اگر نايب است، نيابتش نيز صحيح است.
درك وقوف اختيارى عرفه براى صحت حج او كافى است. پس اگر به هوش آيد بقيّه اعمال را بجا مىآورد و اگر نتواند بجا آورد نايب مىگيرد، بهشرط آنکه وقت اعمال باقى باشد. در غير اين صورت، صحت حج او مشكل است و براى خروج از احرام احتیاطاً عمره مفرده بجا مىآورد.
در مورد حوزه هاى علمیّه و افراد باتقوایى که در این حوزه ها به امر تدریس و تبلیغ و ارشاد خلق و امربه معروف و نهى از منکر اشتغال دارند مصرف کنید، در حدیث آمده: «وما اعمال البرّ کلّها و الجهاد فى سبیل الله، عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر، الا کنفثه فى بحر لجّى; تمام اعمال نیک و حتّى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر مانند آب دهان در برابر دریاى عمیق است».
اگر قرآنهای متعدّدى باشد خالى از اشکال نیست.
در مورد حوزههای علمیّه و افراد باتقوایى که در این حوزهها به امر تدریس و تبلیغ و ارشاد خلق و امربهمعروف و نهى از منکر اشتغال دارند مصرف کنید. در حدیث آمده: «وما اعمال البرّ کلّها و الجهاد فى سبیل الله، عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر، الا کنفثه فى بحر لجّى; تمام اعمال نیک و حتّى جهاد در راه خدا در برابر امربهمعروف و نهى از منکر مانند آب دهان در برابر دریاى عمیق است».
در فرض مسئله، دیه هم جزء اموال است و ثلث به دیه نیز تعلّق میگیرد.
مشكل است چون در حيات موصى او وصايت را قبول نكرده و آن را نفى كرده است حال كه بعد از فوت آن را قبول كرده، مشكل است، اگر زيد اطلاع نمى داشت و نفى نمى كرد مى توانست بعد از فوت قبول كند بلكه بايد بپذيرد اما حالا كه در حيات نفى كرده بعد از فوت نمى تواند آن را قبول كند.
وصیتنامه بدون امضا اعتبارى ندارد.
در صورتى كه در مجموع هفتهاى سه روز و ماهى 12 روز و سالى سه چهار ماه سفر كند كثيرالسفر محسوب مىشود.
اگر حداقل ده روز در ماه مبارک رفت و آمد ندارد در آن ماه کثیر السفر محسوب نمی شود.
ادعاى اینگونه اشخاص غالباً صحت ندارد و رجوع به آنها براى کشف گمشدهها جایز نیست.
ادعاى این گونه اشخاص غالباً صحّت ندارد و رجوع به آنها براى کشف گمشده ها جایز نیست.
باید آن را بفروشد و در جاى دیگرى ملکى، هرچند کوچک که منافعى داشته باشد، تهیّه و وقف نماید و منافع آن را در موارد وصیت مصرف کند.
در فرض اوّل کسى که سمّ مهلک داده است قاتل محسوب مى شود و قتل عمد است و در فرض دوّم که خطاى پزشک سبب مرگ شده، او قاتل محسوب مى شود ولى قتل، قتل شبه عمد است و در صورتى که هر دو مسئول باشند دیه به مقدار دخالت آنها در قتل، خواهد بود.