انتخاب نام مجیر برای فرزند
آیا نام مجیر از القاب خداوند می باشد و اگر نام فرزندمان این باشد جایز است؟
در بعضی از روایات این نام برای خدا ذکر شده و نباید فرزندان را به نام خدا نامید.
در بعضی از روایات این نام برای خدا ذکر شده و نباید فرزندان را به نام خدا نامید.
بهتر آن است که یکی از آن دو اسم را انتخاب کنید.
نام «الهه» را بايد عوض كنند
اسم شناسنامه ای را حفظ کنید و از دیگران بخواهید شما را با اسمی که دوست دارید صدا کنند و بسیارند کسانی که دو اسمی هستند.
تا ضرورت قطعی وجود نداشته باشد باید از تنبیه بدنی خودداری کرد و به فرض ضرورت قطعی، باید طوری باشد که آسیبی به بدن نرسد و حتی سرخ و کبود نشود.
بر پدر و مادر واجب است که در جهت تعلیم و تربیت صحیح فرزند تلاش جدی کنند و او را به وظایف دینی آشنا سازند و تا زمانی که قادر به تامین نیازهای خود نیست نفقه او را تامین نمایند.
بدون رضایت آن دختر از مهریّه او نمى توان استفاده کرد. و اگر این کار را کرده اند، باید به شکلى رضایت او را جلب کنند.
با توجه به این که واجب النفقه است و ناچار است مانعی ندارد و زن و بچه او نیز مجاز به استفاده اند ولی بهتر است پدر را راضی کنند.
عقیقه (قربانى کردن گوسفند و مانند آن براى فرزند) برای کسى که توانائی دارد، مستحب مؤکد است.تقسیم و طبخ آن به هر شکل باشد مانعی ندارد هرچند در برخى روایات از آبگوشت نام برده شده است. و بهتر است پدر و مادر از گوشت آن نخورند. امّا دفن استخوانها دلیل روشنى ندارد.
بدون شک فقه شیعه بر اساس ادّله اربعه بنا نهاده شده، که یکى از آنها دلیل عقل است. منتها عقل باید قطعى و جامع جمیع جهات باشد، و در مثالهایى که ذکر کرده اید متأسّفانه اشتباهات فقهیّه متعدّدى وجود دارد.مثلا بند چهارم که نوشته اید: «اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترک کند و ده سال برنگردد...» این مسأله از نظر موازین فقهى درست نیست. چنانچه زوجه در عُسر و حرج بیفتد، و لو بعد از شش ماه بوده باشد، ما اجازه طلاق را مى دهیم. و تاکنون چه بسیار زنانى که شوهرشان آنها را رها کرده، و از طریق همین فتوا آزادى خود را یافته اند.و در مورد بند سوّم، اوّلا مرد نمى تواند در شرایط غیر متعارف مانند وسط نماز یا مواردى از این قبیل، از زن تقاضاى تمکین کند، بلکه طبق عرف و عادت باید انجام شود. و ثانیاً در مورد زن نیز در صورتى که ترک آمیزش براى او خطر انحراف جنسى داشته باشد، یا مشکل مهمّى ایجاد کند، هرگز انتظار چهار ماه کشیده نمى شود.و در بند دوّم، در صورتى که توافق طرفین به صورت شرط ضمن العقد، یا شرط مبنىٌ علیه العقد، بر سلامت بوده باشد، هر عیبى سبب حقّ فسخ مى شود.باقى مى ماند بند اوّل، هم اکنون در بسیارى از جوامع بشرى زن و مرد حق طلاق را دارند، و مى توانند بدون عذر موجّهى از هم جدا شوند. اگر در مورد زن ظلم محسوب مى شود، در مورد مرد هم ظلم به شمار مى آید. بنابراین ظلم طرفین را در میان عقلا باید پذیرا باشید. از آن گذشته، همان گونه که در دادگاه هاى امروز هم دیده مى شود، مى توان جلوى طلاقهاى هوس آلود را گرفت. به علاوه با توجّه به این که مرد به هنگام طلاق متحمّل خسارات زیادى مى شود فرضى که شما کرده اید یک فرض غیر واقعى است که مرد بدون هیچ عذرى دست به طلاق بزند، حتماً عذرى دارد البتّه آنچه در بالا گفتیم اجمال مسأله است.
تعارض مفاد این کنوانسیون، به حدّى است که قابل تطبیق بر قوانین اسلامى نیست. ولى در بعضى از موارد راه حلهایى وجود دارد. امّا به طور کامل هیچ راهى براى آن موجود نیست. چه خوب است مسلمانان جهان براى حفظ مکتب خود با این گونه امور از موضع انفعالى برخورد نکنند، و به جاى خود باختگى در برابر این قرار دادهاى تحمیلى، علماى بزرگ آنها گرد هم بنشینند، و آنچه مورد اتّفاق و اجماع است تبیین کنند، و موارد اختلافى را به اجتهاد مجتهدین واگذارند، و براى همیشه تحمیل کنندگان فرهنگها و مقرّرات بیگانه را از سازش به قیمت مخالفت با ضرورت اسلام مأیوس سازند.