اجرای اجباری قوانین مدرسه
مدرسه ای قانونش این است که موی دانش آموز نباید بلند باشد، آیا مسئولین مدرسه این حق را دارند که بدون رضایت دانش آموز، مویش را کوتاه کنند؟
این کار به اجبار جایز نیست ولی رعایت مقررات مدرسه بر همه محصلان مدرسه، لازم است.
این کار به اجبار جایز نیست ولی رعایت مقررات مدرسه بر همه محصلان مدرسه، لازم است.
تا ممکن است باید با کمک گرفتن از اهل خبره و اطّلاع، جمع میان بناى مسجد و حفظ آثار فرهنگى شود؛ و اگر ممکن نشد، اولویت با مسجد است.
در جواب باید گفت آیا حفظ جان، مال، ناموس، دین و کشور واجب است؟ این از مسلمات است و باید اینها را حفظ کنیم و مقدمه واجب نیز واجب است.
ماهیت فقهی حقوق بازنشستگى را میتوان از دو طریق حل کرد:الف) اینکه آن را بهعنوان یک عقد جدید از عقود مستحدثه که تابع عقد قرارداد خواهد بود منعقد کنند که باید شرایط عمومى عقود را داشته باشد، یعنى طرفین عقد معیّن، عاقل، بالغ و بوده باشند و ابهاماتى که در گوشه و کنار عقد بازنشستگى است نظر به اینکه جنبه سفهى به این عقد نمیدهد بلکه جنبه عقلایى آن محفوظ است ضررى به صحت این عقد نمیزند و درواقع این عقد و قرارداد، شبیه عقد و قرارداد بیمه است که بهعنوان یک عقد مستقل قابلقبول است و مشمول آیه شریفه (أُوفُوا بِالْعُقُودْ) است و ابهاماتى که ازنظر مقدار وجه پرداختى یا مانند آن وجود دارد ضررى به آن نمیزند و همچنین مسئله ربا، نه در عقد بیمه جارى است و نه در عقد بازنشستگى.ب) این مسئله با تمام ویژگیها و مقرراتش بهصورت شرط ضمن العقد در قرارداد استخدام اخذ میشود و ابهاماتى که در آن وجود دارد مانع از صحت آن نیست همانگونه که در بالا نیز اشاره شد.
ماهیت فقهی استخدامهای دولتی را میتوان از دو طریق حل کرد:الف) از طریق وکالت، به این معنا که کارمند از آغاز، خود را بهعنوان سى سال با حقوق فعلى و ساعات کار مشخص در خدمت دولت قرار میدهد و عقد اجاره (بهصورت انشاى لفظى و یا معاطات) انجام میگیرد، سپس وکالت مطلقهای به دولت میدهد که اگر خواست در 25 سالگى یا کمتر یا بیشتر این قرارداد اجاره را فسخ کند و نیز وکالت میدهد که ساعات کار و حتّى مقدار حقوق و مزایا را طبق جدولهای عادلانهای که خودش تنظیم میکند تغییر دهد و در حقیقت اجاره جدیدى را بر اساس حقوق و مزایاى فعلى ترتیب دهد؛ بنابراین در قرارداد ابتدایى باید این مسائل قید شود که «کارمند» چنین وکالتى را در چهارچوب ضوابط هر زمان به دولت داده است و این مسائل هنگام استخدام باید تفهیم شود و ازآنجاکه دولت شخصیت حقوقى دارد، همانگونه که میتواند مالک بشود، میتواند طرف وکالت نیز واقع شود.ب) این تغییرات را از طریق شرط ضمن عقد نیز میتوان تصحیح کرد، به این معنا که در قرارداد نخستین، شرط میشود که دولت در هرزمانی بخواهد، میتواند این قرارداد را (مثلاً طبق ضوابطى که در مجلس شوراى اسلامى یا هیئت دولت تصویب میشود) فسخ کند و کارمند را بازنشسته کند و یا اینکه کارمند شرط میکند که باید مبلغى اضافه بر آنچه در قرارداد آمده طبق جدولهایی که دولت یا مجلس تصویب میکند به او بپردازد. درست است که این شرط داراى ابهام است ولى ابهام آن در حدّى نیست که اهل عرف بر آن اقدام نکنند و ما بیش از این در باب شروط ضمن عقد دلیل نداریم.
مصلحت در فقه اهل سنّت مفهومی دارد و در فقه مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) مفهومى دیگر. آنچه ازنظر فقه شیعه قابل توجیه است، در سه محور خلاصه میشود:اوّل: آنچه مربوط به حفظ نظام و حکومت اسلامى است.دوّم: حفظ نظم جامعه; بر اساس این دو نوع مصلحت بسیارى از احکام مستحدثه شکل میگیرد; زیرا حفظ نظام و حفظ نظم جامعه از مهمترین اهداف اسلام است که انحراف از آن جایز نیست.سوّم: آنچه مربوط به تعارض اهم و مهم است; یعنى هرگاه دو مصلحت که مورد توجّه و قبول فقه اسلام است، در مقابل یکدیگر قرار گیرند، باید مصلحت اهم را ترجیح داد و مهم را فداى آن کرد.براى مثال در قسمت اوّل، میتوان مسائل مربوط به انتخابات، شرایط ویژه رئیسجمهورى و نمایندگان و انتخابکنندگان را در نظر گرفت؛ و در قسمت دوّم، مسائلى مانند نظام بانکدارى و بخش مهمی از نظام پولى و مسائل اقتصادى امروز را، بهعنوانمثال میتوان ذکر کرد؛ و در قسمت سوّم محدود کردن پارهای از معاملات و صادرات و واردات کشور که سلطه مردم را بر اموالشان محدود میسازد، ولى اهداف مهمی را احیا میکند، مثال خوبى است.
1 و 2 ـ تجسس در حریم خصوصی افراد جایز نیست مگر اینکه از مراکز فساد باشند یا ضرورتی اقتضا کند.
تجسس تنها در آنچه مربوط به سرنوشت جامعه و امنیت و حفظ جان مردم و امثال آن است جایز می باشد و اضافه بر آن جایز نیست.
ظاهر آن حکم حکومتی است و لازم الاطاعة میباشد.
از قوانین و مقررات حکومت اسلامى تخلّف نکنید و بدیهی است رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی برای حفظ نظم و آسیب نرسیدن به افراد است.
ظاهر روایات انفال، بلکه صریح بسیارى از آنها، شامل تمام منافع روى زمین است ولى پرواضح است که حاکم اسلامى و ولیفقیه میتواند طبق مصالح مسلمین ضوابط جهانى را ملحوظ دارد.
با توجه به اینکه معادن جزء انفال و در حکومت اسلامی انفال متعلق به حکومت است هر گونه تصرف در معادن باید با اجازه حکومت اسلامی باشد و در مسئله 1532 به این موضوع اشاره شده است.